ورود به هفته 32
سلام نفسم
امروز اولین روز از هفته ی سی و دومت بود عمرم. من قلبون اون تکونا و غلت زدنات و جمع شدنات و یه وری شدنت بشم مامانی.
تقریبا سیسمونیت رو تموم کردم گلم فقط گهوارت مونده که هنوز دنبالش نرفتم. ولی ان شالله یکی دو هفته ی دیگه می گیرمش عزیزم. آخه وقتی گهواره تو خونه بیاد انگاری تو هم خییییلی نزدیک شدی. آخه احساس می کنم بیشتر از هر چیز این گهواره است که بوی تو رو میده.
من قربون اون لباسای نازت عزیزم که چقدر کوچول موچول هستند. من عاشق کلاه های کوچیکت و پیراهنای نازتم عزیزم. هر روز دارم بهشون نگاه می کنم و تو رو با اونا تصور می کنم
امروز یه کار خوب کردی گلم و دل بابایی رو شاد کردی. آفرین به تو نی نی خوشگلم امروز بابایی که دستش رو گذاشت رو شکمم تا تو رو حس کنه تو هم با پا زدی تو دستش و کلی دوتاییمون به بابایی خندیدیم. بابا کلی خوشحال شد و دعات کرد. خلاصه ما همه خیلی منتظرتیم گلم.
یه چند تا از چیزایی که برات گرفتم رو آپلودش کردم می ذارم تو ادامه. مبارکت باشه عزییییییییییزم.