محمد عزیزم محمد عزیزم ، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

لطف بی همتای خدا

 

islamic

 

 

 

سلام عزیـــــــــــــــــزم

من دائم باید خدا را بخاطر حضور تو سپاس گویم. نمی دانی چقدر مشتاق دیدارت هستم و دوستت دارم. قلبم با ضربان قلب عزیزت یکی شده تا لحظه ی تولدت.

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

عزیزم تو را و تمام نی نی های کوچولو را به خدایی می سپارم که شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد.

baby angel praying

مـــــــــن ،به نام مادر، با تمام وجود و قلبم دوستت دارم عزیزم

نی نی من متولد شد

سلام مامانی   بالاخره روزی که منتظرش بودم رسید و تو اومدی تو بغلم   خدایا شکرت. نی نی من متولد شد    تاریخ زایمان یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 10 صبح با روش سزارین تو بیمارستان تامین اجتماعی    آق ا محمد عزیزم الان تو که توی گهواره ی سورمه ای رنگت خوابیدی و من هم پشت نت هستم تا خاطراتت رو بنویسم.  دوستت دارم شیرینم و میوه ی قشنگ وثمر زندگیم
2 آذر 1393

اولین روز نه ماهگی نی نی

ای زیباترین ترنم یک احساس ناب.........................دوستت دارم خداجونم شکککککککککککککککککککککرت. من بالاخره وارد نه ماه شدم. لحظه ای که تو خواب هم نمی دیدم اینقدر پیشم دوووووووووور بود. خب مامانی من نمی دونم توی کوچولو چه احساسی داری . ولی حالا دیگه شمارش معکوس رسیدن ما به هم شروع شده. من امروز35 هفته و 2  روز داشتم.  و چون سزارینی هستم اواخر 38 هفته  ان شالله تو میای تو بغلم. نمی دونم چجوری ابراز خوشحالی کنم. دو هفته و 5 روز دیگه مونده و من هنوزم دارم لحظه شماری می کنم. کار سختی که قبلا گفتم باید قبل از تولدت انجامش می دادم الان به نصفه رسیده و ان شالله تا آخر هفته تمومش می کنیم. و بعد من به...
27 مهر 1393

ورود به هفته 32

سلام نفسم امروز اولین روز از هفته ی سی و دومت بود عمرم. من قلبون اون تکونا و غلت زدنات و جمع شدنات و یه وری شدنت بشم مامانی.  تقریبا سیسمونیت رو تموم کردم گلم فقط گهوارت مونده که هنوز دنبالش نرفتم. ولی ان شالله یکی دو هفته ی دیگه می گیرمش عزیزم. آخه وقتی گهواره تو خونه بیاد انگاری تو هم خییییلی نزدیک شدی. آخه احساس می کنم بیشتر از هر چیز این گهواره است که بوی تو رو میده.  من قربون اون لباسای نازت عزیزم که چقدر کوچول موچول هستند. من عاشق کلاه های کوچیکت و پیراهنای نازتم عزیزم. هر روز دارم بهشون نگاه می کنم و تو رو با اونا تصور می کنم امروز یه کار خوب کردی گلم و دل بابایی...
30 شهريور 1393

پایان 7 ماهگی؛ ورود به 8 ماهگی

مامانی سلااااااااااام من اومدم اینجا رسما پایان 7 ماهگیت و ورود به هشتمین ماهت رو بهت تبریک بگم. نه بابا رسما چیه ما خیلی هم خودمونی هستیم. الان 7 ماه کامله که تو توی دل منی و لحظه لحظه باهمیم. من چه لحظه های شیرینی رو تا الان با تو سپری کردم. مامانی ممنونم. و ممنونم از خدا که تو رو به ما هدیه کرد. آخ جووووووووووووون از حالا دیگه می تونم برای ورود به ماه آخر لحظه شماری کنم. هوووووووووووووووورا   یادمه هفته ی 12 که بودم همش با خودم می گفتم کی ماه مهر میرسه و من به تو نزدیکتر میشم و الان 4 روز مونده تا مهر و من با تمام وجووووووووووووودم خدا را شاکرم  نی نی ما تا این لحظه ، 7 ما...
26 شهريور 1393

سکسکه جنین

بسياري از زنان باردار در اواخر بارداري حركات ريتميكي را در جنين احساس مي كنند و اغلب آنها وقتي مي فهمند جنين آنها سكسكه كرده است، شگفت زده مي شوند! بله، درست است. بسياري از جنين ها هنگامي كه درون رحم هستند، سكسكه مي كنند و برخي از آنها ممكن است چند بار در روز سكسكه كنند. در سونوگرافي رحم هم مي توان سكسكه جنين را مشاهده كرد. سكسكه جنين يك پديده طبيعي است كه در انتهاي سه ماهه اول يا ابتداي سه ماهه دوم بارداري شروع مي شود، اما معمولا در اين هنگام مادر آن را احساس نمي كند. برخي از زنان ممكن است اين سكسكه را به صورت رشته اي از حركات ريتميك خفيف –چند بار در روز احساس كنند و برخي ديگر تنها گاهي اين حركات را احساس مي كنند. سكسكه در نوزاد ت...
24 شهريور 1393

جواب آزمایشای هفت ماهگی

  حدودا یک هفته پیش جواب آزمایشای هفت ماهگیم رو گرفتم. دکتر زنان بهم گفت خیلی کم خونی و حالا روزی دوتا قرص آهن فلفول می خورم. معاینه هم که شدم گفت تو خیلی پایینی و باید بیشتر مراقب باشم. وقتی 32 هفته ام کامل شد هم بایستی برم سونو آخ جون دوباره می تونم ببینمت. تا اون روز لحظه شماری می کنم.  اینم مکی موس که با ماشین اومده باهات دوست بشه ...
23 شهريور 1393

هفته 31 بارداری

سلام عزیزم. نورچشمم. نفسم. عشقم.  امروز اولین روز از هفته ی 31 بارداریمم. مامانی بهت تبریک می گم. ان شالله خدا خودش کمک کنه تا 7 هفته ی باقیمانده هم به سلامتی با هم پشت سر بذاریم و تو بیای توی بغلم. دکتر بهم گفته باید سزارین بشم و 38 هفته که تمام بشه تو میای تو بغلم. خیلی دوست دارم ببینمت ببوسمت و بهت خودم شیر بدم. می دونی مامانی این روزها داره به سختی میگذره و حتی هنوز نتونستم که سیسمونیت رو کامل کنم. البته 3تا سرویس 5 تکه لباس و قنداق فرنگی و دو عدد پتو برات گرفتم. ولی بقیه چیزا هنوز نه.  اصلا من نمی دونم چرا بعضی مامان و باباها توی خرید سیسمونی اینقدر اسراف می کنند. من که تصمیم ندارم اون ریخت و پاشها داشته...
23 شهريور 1393